آرشیو شماره ۲۷

مادّه و حافظه

مروری بر گورستان شکوه ساخته آپیچاتپونگ ویراستاکول
نویسنده: مسعود منصوری

آیا گورستان شکوه موسم تازه خوابگردی در سینمای معاصر است؟ نوشته را با شرحی مختصر از اولین برخوردم با فیلم ابتدا می‌کنم تا راهم را از خلال یک تجربه درونی آغاز کنم. در آستانه سال نوی ایرانی فیلم را در اولین نمایشش بر پرده سینمای کوچک نزدیکمان دیدم. زیر آفتابِ آخر عصر، کافه‌های خیابان کارتیه بهار را انتظار می‌کشیدند تا پیاده‌روها را به تسخیر میز و صندلی‌های چوبین درآورند. فیلم که تمام شد مدهوش بودم. آن سبُک‌روحی و سادگی‌ِ بی‌تکلّف را و آن شکوه هیپنوتیزم‌کننده را من امسال نزد کسی ندیده بودم. بیرون زدم. سنگفرش‌ها، برخلاف انتظارم، زیر نوری نادیده می‌درخشیدند که با گرگ‌ومیشِ اول شب منافات داشت. گویی جادوی درون فیلم، که عالم رؤیاخیز و بی‌در‌ـ‌و‌ـ‌بند را با دنیای تَنگِ روزمرگی می‌آغشت و از آن سوا می‌کرد، از سالن سینما بیرون جهیده بود. پیدا بود نوشتن از فیلمی که رخت به اقلیمی ورای کلام می‌کشد دشوار است. این نوشته هم نه خویشاوند قاعده‌ها و قواره‌های معهود نقد فیلم است و نه سنجش عیار فیلم، کنش منِ آرزومند است در برخورد با تمامیتی فراگیر تا شاید با تکه‌تکه کردنش و مونتاژ دوباره‌اش با ایده‌هایی از درون و برون این فیلم به ‌طور خاص، و سینمای آپیچاتپونگ ویراستاکول به‌طور عام، قطعه‌ای کوچک از آن‌ را بجویم. نه تحلیل اُبژکتیوِ معیارمدار، که دریافتی پیشاپیش و محرّکِ جستجو. «و هر چیزی را نخست جویند آنگه یابند، این حدیثی است که نخست یابند آنگه جویند». این سخن هزار ساله را شیخ عبدالله انصاری به ما می‌گوید. [...]

برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شده‌اید، وارد شوید، در غیر این‌صورت ثبت‌نام کنید
error: