آقای ناظم یکروز صبح سر صف به ما گفت که قراره یه گروه فیلمسازی به مدرسه بیاد و از میون بچهها چند نفر رو برای بازی توی یه فیلم معرکه انتخاب کنه… من هر روز هرچی دیالوگ قشنگ قشنگ بلدم رو دوره میکنم و هر ژست باحالی که از بازیگرای معروف دیدم، جلوی آینه میگیرم. مطمئنم آقای کارگردان اینقدر فهم و شعور داره که همینکه چشمش بهمن بیافته، همهچی دستش بیاد. [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید