سینمای بینالمللی سالهای آخر دههی 1960 ترانهخوان شورش و گریز از قواعد بستهی نوعی از فیلمسازی بود که در آن دروغهای کهنهی فاشیستها دربارهی پایانهای خوش و نحوهی دستیابی به آنها ترویج میشدند. هیجانانگیزترین فیلمهای آن دوران، آثاری دربارهی طغیان و شورش علیه وضع موجود بودند ــ بانی و کلاید و ایزی رایدر ــ یا برچیدن ظریفتر بساط یک نظم اجتماعی یا جنسی مهجور نظیر آگراندیسمان، بل دوژور، حتی…. خداحافظی طولانی و سلین و جولی به قایق سواری میروند که در آنها، به تعبیری، سینما طغیان کرد و شخصیتهای اسیر آن آزاد شدند. پس اولین پیشنهاد من این است که دنبالهرو (1970) برناردو برتولوچی را بر این زمینه ببینیم. این فیلمی است سرشار از درجاتی از اسارت. پدر در یک میدان سرد بادگیر منتظر است که بند کت مهارکنندهاش را ببندند؛ جولیا (استفانیا ساندرلی) همسر سربههوای کلریچی بیصبرانه آماده است پی گردش و تفریح برود: تنها اختیار بشری که او هنوز آزادی میپندارد؛ و مانگانیلو، شوفر و آدمکش، مصمّم به ادامهی مأموریتش است. [...]