همان کلیشهی مشهورِ سینمای علمیـخیالی: آتش جنگ ماشینها علیه انسان. مهاجمان از جهانی فوق پیشرفته به زمین آمدهاند تا قربانی بگیرند. نمایندهی آنها ــ اسکارلت جوهانسن ــ در همان آغاز، درست مثلِ سایبورگِ فیلم نابودگر، پس از پوشیدن لباسهای یک قربانی قدم به جهان انسانها میگذارد و در ادامه با نشستن پشت فرمان یک وَن و رانندگی در خیابانهای شهری در اسکاتلند پی «شکار» طعمه میگردد. اینبار طعمه ــ بهعکسِ نابودگر ــ فرد مشخصی نیست؛ هر انسانِ بیآزار و بیخطر، هر رهگذری ممکن است به دام جوهانسن بیفتد، فقط کافیست مرد باشد (اگر اسمِ بازیگر را به کار میبرم به این خاطر است که پرسوناژِ اصلی فیلم فاقد نام است). [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید