«در زمانهای دور، در کهکشانی دور، خیلی دور…»: این جمله همچنان اینجاست، بر پیشانی اپیزود هفتم جنگ ستارگان جا خوش کرده و دست نخورده، تا آنجا که میاننوشته معروفْ دوبعدی مانده و بقیه فیلم سهبعدی است ــ و مبادا این پیشانینوشت را با خلاصهداستانی که به شیوه سریال فلش گوردون در پرسپکتیو میرود اشتباه بگیریم. نباید از تکرار این جمله، از قید کردن دوباره این شرطِ مقدّم، که در زمان خود گسستی در سنت اپرای فضاییِ پرطرفدار ایجاد کرد، تردیدی به دل راه دهیم: چیزی که در برابر چشمان ماست آینده ما نیست و هرگز هم نخواهد بود؛ گذشته از این، همه این ماجراها در یک جای خیلی خیلی دور میگذرد، آنقدر دور که حتی به زحمتش نمیارزد که این کهکشان را نامگذاری کنیم. به نظر میرسد آنجا مسکوکات از ازل وجود داشته، تکنولوژی تاریخچهای پشت سر ندارد، نه دستنوشتهای در آن یافت میشود و نه مجسمهای. خود فضا هم از نامهای یونانیـلاتینش که دستِ مسیحیت به آنها نرسید، از نام خدایان و قهرمانان اساطیری، تهی شده و تغییر اسم داده است ــ ونوس، ژوپیتر، آندرومدا؛ و این در حالی است که (همانطور که روبرتو بنینی در اول آوای ماه فلینی تعریف میکند) کلمه «راه شیری» از افسانه زیبایی میآید که بنا به آن، وقتی هرکول کوچک پستان الهه یونو را میمکد، قطرات شیر از آن بیرون میجهند و آسمان را پُر میکنند. [...]