وقتی بچه بودم، پدرم در آپارتمانی در یک تعاونی مسکن در غرب لندن زندگی میکرد. محلهْ روبروی یک ردیف آپارتمان دیگر قرار داشت که به گفتة یک دوست خانوادگی قبلاً در آن فیلمی به نام محلة ریلینگتون، شماره10 (1970) ساخته بودند. فقط سالها بعد بود که فهمیدم آن آپارتمانهای روبرویی در محدودة محلة ریلینگتونِ اصلی ساخته شده بودند و اینکه اتفاقات وحشتناکی در آنجا به وقوع پیوسته بود. در لندن، همه سرانجام سر از سینما درمیآوریم و در لابلای خاطرات خویش از فیلمها زندگی میکنیم. (حالا من پسرم را از مسیر زیرگذری که در پرتقال کوکی، محصول 1971، محل حملة دارودستة اراذل و اوباش فیلم کوبریک به رهگذرها بود به کلاس شنا میبرم.) اما اخیراً لندن واقعی آشکارا با سرعت و شدت در حال دگرگونی است. چند صباحی است که لندننشینها فهمیدهاند شهر در معرض نوعی نوسازی عظیم بیامان قرار دارد که سیاست دولت آن را تشدید کرده است: هر روز صبح ما محوطههای ساختوساز بیانتها را میبینیم، انبوه برنامههای پیشفروش مناطق مسکونی نوسازِ خوش آبورنگ به کسانی که هرگز در آنها زندگی نخواهند کرد. این به لحظهای گذرا میماند، روزهایی از زمانهای بیبازگشت. [...]