یادداشت اوّل: «بوستون، مدّتی قبل.» آن «مدت» برمیگردد به 1975، امّا سالهای بینابین از طریق نشانههای اثیریْ مدام حیّوحاضرند. چیزی عوض نشده، چیزی عوض نخواهد شد و صدای فرانک کاستلو (جک نیکلسون) هم هست که ما را به درون این ماندگاری ببرد. صدایی که بسیار دهشتناک و خداگونه میشود بخاطر این واقعیت که چهرهای پیدا نیست. دقیقهای نمیگذرد که حرف «ن» و حرف «گ» (مثل واژهی «گینه») از راه میرسند و از روی سطح صحنهی فیلمِ خبریِ رنگِروـرفته سُر میخورند. سیاهپوست ناشناسی که شاهد هرم حریق اتوبوس مدرسه بوده است میگوید «نمیدانم، اینرا که میبینی، قلبت مالامال از نفرت میشود.» بله، این فیلم از جایی متفاوت نسبت به ماجراهای شیطانی (وایـکئونگ لائو و آلن ماک، 2002) شروع میشود، فیلمی که قرار است نقطهی عزیمت آن باشد. [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید