این واقعیتی آشکار است و اغلب در مصاحبهها تکرار میشود که شانتال آکرمن در پانزدهسالگی فیلم پیرو خله (1965) از ژانـلوک گدار را دید و نتیجه گرفت که رسالت او این است که فیلمساز شود. امروز وقتی به کارنامة این کارگردان بلژیکیالاصل و بیشتر پاریسنشین نگاه میکنیم، میتوانیم شادمانه نتیجهگیری کنیم ــ و این را دربارة همة آنهایی که چنین ادعاهایی میکنند نمیتوان گفت ــ که کارنامة خود او ارزش فیلمی را دارد که الهامبخش سینهفیلها باشد. آکرمن همة گونههای قالبهای سمعی و بصری مورد علاقهاش را ــ خستگیناپذیر ــ کاویده است، از فیلمهای کوتاه اولیهاش در اواخر دهة 1960 و غرق شدن در صحنة آوانگارد نیویورک اواخر دهة 1970 گرفته تا فیلمهای داستانی گستاخانه نظیر ژان دیلمان، شمارة 23 خیابان دوکومرس، 1080 بروکسل (1975) و وعدههای ملاقات آنا (1978) که او را به پای ثابت جشنوارهها و برنامههای پژوهشی سینما در سرتاسر جهان بدل کرد و گریزهای ادواری به مستند و سرانجام به رویکرد او از دهة 1990 به عرضة آثاری در زمینة هنرهای تجسّمی در گالریها که گاه شبیهسازیهای صادقانهای از فیلمهایش یا پرهیبی از پروژههای ذهنی او هستند. در همة این آثار، او به انگیزههای درونی و دلمشغولیهای دائمی ثابت وفادار مانده است. [...]