امروز سینما کجا ایستاده است؟ یک نکته مسلم است: از طریق تمام این مواضع گوناگونِ نقادانه دستِ آخر درنخواهید یافت که چه میگذرد. شوروشوق چشمگیری که نثار حملهی تاد مککارتی1 علیه نخبهگراییِ بخش مسابقهی کنِ امسال شد کاملاً حیرتانگیز بود. منتقدها گویی بهیکباره تبدیل شدند به نمایندگان صلیب سرخ که به کمک اکثریتِ رقیقالقلب شتافتهاند. این میزان همدلیِ همگانی برای معمولی بودن از کجا آمده است؟ برای اینکه در حق مککارتی منصف باشیم، مطلبش قابل تأمل بود و خوب هم نوشته شده بود، بسیار قابل تحملتر از غالب «قطعهتأمل»های تشخیصی/تجویزیای که در طول پنج سال گذشته با ترتیب خندهداری اینجا و آنجا ظاهر شدهاند. این پیشنهاد که سینمای جهان عمیقاً به یک هال والیس2 یا هانت استرونبرگ3 نیاز دارد (ناخودآگاهانه طلبش میکند؟) تا کارگردانهای خیرهسر را تحت کنترل خود نگه دارد یک ایدهی ابلهانهی ناامیدکننده است. آیا به سال 1942 بازگشتهایم؟ که داریم از منتقدی سرمشق میگیریم که تعجبش از این بود که چرا درست در زمانهای که بچههایمان در آنسوی آبها با جانشان بازی میکنند آقای ولز از ما خواسته که نگران امبرسونها باشیم؟ [...]