مقدمه: میتوانستیم این پرونده را «پرسههایی در ملودرام» یا حتی «ملودرام زنانة ژاپنی» بنامیم، اما عناوین نادقیقی بودند. اینجا بحث را تنها به سه فیگور کلیدی سینمای ژاپن محدود کردهایم. یا حتی میتوانستیم با رجوع به قولی مشهور از ژاک ریوِت که «زبان میزانسن جهانی است»، در تداوم پروندة داگلاس سیرک در شمارة پیشین، پروندة اخیر را نیز «پرسههایی دیگر در ملودرام» (بینیاز از هر قید جغرافیایی) بخوانیم. موضوعی که یکی از علائق اصلی ما را شکل میدهد و باز بهزودی در شکل بررسی چهرههای بزرگ دیگر ملودرام کلاسیک آمریکایی به آن باز خواهیم گشت. یعنی اینجا آن خطوطی را دنبال میکنیم که سیرک را کنار میزوگوچی و ناروسه را کنار کیوکر و ویدور میبیند: زبانی که همزمان محلی و جهانی است. اما از نقطهنظر شکلی و اجرایی، آنچه این پرونده را در شکل حاضر راه انداخت مواجهه با سینمای ناروسه بود ــ فیلمساز مهم غایب در آن موج جهانی کشف سینمای ژاپن در دهة شصت تا به امروز (کوروساوا، میزوگوچی، اُزو، کوبایاشی و…). [...]