چهارمین فیلم سباستین للیو بعد از دستبهدست شدن در جشنوارههای جهانی موفق شد خرس نقرهای برلین را برای بازی پائولینا مارسیا در نقش گلوریا دریافت کند و همچنین به بخش اسکار بهترین فیلم خارجی راه پیدا کند. این فیلم که در بیش از ۴۵ کشور به نمایش درآمده، به یکی از موفقیتهای بزرگ شیلی و به یک پدیدهی اجتماعی تبدیل شده که همه، از زن و مرد، با شخصیت اصلیِ آن، گلوریا، همذاتپنداری میکنند. «گلوریا خود من هستم» به یک ضربالمثل تازه در جامعهی شیلی تبدیل شده است (میشل باشهلِت که بهتازگی مجدداً بعنوان رئیسجمهور شیلی انتخاب شده هم خود را با این شخصیت بازتعریف میکند). چنین اجماعی میتوانست فوقالعاده بودن این فیلم را زیر سؤال ببرد، چراکه کمتر پیش میآید که پرترهای به این خوبی ببینیم. با دیدن این مادر خانواده که در دههی شصت زندگیش قرار دارد و همچنان میخواهد خواستنی، مورد توجه و دوستداشتنی باشد، به یاد فیلم واندا از باربارا لودن میافتیم. همینطور فیلمِ تأثیر اشعهی گاما بر گلهای همیشه بهاری مردی در ماه از پل نیومن، و البته فیلم گلوریا اثر جان کاساوتیس: زنی قوی و در عین حال شکننده، و همواره رو به جلو. [...]