ایو کلاین، هنرمند مفهومگرا، که «ایدهی هنر بهمثابه هیچ» را دنبال میکرد، با خالی کردن یک گالری در پاریس از تمامی اسباب و اثاثیهاش و سفید کردن دیوارها، «خلاء» را در مقام اثر هنری دربرابر تماشاگران احضار کرد؛ نوعی مواجههی تماشاگرِ مضطرب و مبهم با خلاء، ناممکن، هیچ. شلیک از فاصلهی نزدیک به قوای کرختشدهی حسانی ما که صوتها، صداها، رنگها و نقشها آنها را اشغال کردهاند. عملیاتی مشابه آن در سینما یعنی مواجهه تماشاگر نه با آن چیزی که تصویر نشان میدهد، بلکه با خود تماشا کردن، خود دیدنِ شخص، جدا از آن چیزی که دیده میشود، تماشا میشود، با خودِ احیاء تماشا کردن در مقام یک فعل لازم و نه متعدی، در پنهان انجام میشود. نهتنها کسر کردن تصویر از هرگونه کنش، که کلّ پروژهی سینمای مدرنیستی با آن محقق میشود، بلکه کسر کردن آن از هر نوع ادراکی، ادراکی که معطوف به چیز خاصی باشد. [...]