میدانیم که نمادگان رنگها در فرهنگ غرب دو چهره دارند و همزمان دارای بار منفی و مثبت هستند. به عنوان نمونه، قرمز گاه نمادی از شور است و گاه نمادی از ویرانی؛ آب نماد عدالت است و همزمان نشانی از ترس. برای زرد نیز چنین است. رنگی برای تعیین مرزهای جهان مسیحیت و هویدا در خیر و شر؛ چه در کلید طلایی ملکوت خداوند که مسیح به پطرس میسپارد و چه در ردای کهربایی یهودای خائن. سینمای هالیوود، نگران و حساس به درک شدن از سوی همه و نرنجاندن هیچ کسی، این دوگانه عمومی را از آغاز عصر رنگ در سینما پذیرفته است و گواه این گفته را میتوان در پُستر فیلم بر باد رفته (ویکتور فلمینگ، 1939) دید. رنگ قرمز به همان اندازه که نماد عشق آتشین ویوین لی به کلارک گیبل است نماد ویرانی شهر آتلانتا است. اما با توجه به میل هالیوود به نلرزاندن پایههای ایمان و امید به مثبتاندیشی آمریکایی، ترجیح و قانونی نانوشته در برجسته کردن وجوه مثبت این نمادـرنگ در دستور کار تولید فیلم، بویژه در عصر نظام استودیویی ایجاد میگردد. [...]