سال ۱۹۴۲ ژاک تاتی در فرانسهی اشغال شده زندگی میکرد. تاتیِ ۳۴ ساله ــ نوهی قابساز هلندی که نقاشانی همچون تولوزـلوتْرِک و ونگوگ مشتریش بودند ــ بازیکن راگبی بود؛ در سالنهای موسیقی برنامه اجرا کرده و در چند فیلم کوتاه کمدی نیز بازی کرده بود. آن سال او و دوست فیلمنامهنویسش، هانری مارکه، به امید فرار از اعزام اجباری به آلمان بهعنوان کارگر، در جستجوی دورترین نقطهای از کشور که میتوانستند پیدا کنند، پاریس را ترک کردند. آنها در نهایت در مزرعهای نزدیک سنسِوِرـسورـاَنْدْر درست در مرکز فرانسه مستقر شدند ــ محلی که چندان از جایی که ژرژ ساند مهمانانی همچون چاپلین، لیست، فلوبر و تورگِنْیِف را سرگرم میکرد دور نبود ــ و کموبیش یک سال را صرف آشنایی با روستا و ساکنانش کردند. [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید