مقدمه: رنگ در سینما یعنی به چرخش افتادن یادها و احساسها. چه بسیار فیلمها که بیواسطه با رنگ یا رنگهایی به یادشان میآوریم. از تکنیکالرها تا سینمای امروز. از حرکت آبیهای تیره لباسهای سوارهنظام در زیر آبی آسمانی دختری با روبان زرد تا قابهای اشباعشده از آبیِ فیلم کیشلوفسکی. از دیوارها و مبل قرمز اتاق نشیمن رابرت میچم در خانه از راه تپه وینسنت مینهلی تا اتاقهای انباشته از قرمز فریادها و نجواها تا پردهها و روتختی و لباسهای مگی چونگِ در حال و هوای عشق. از گریزهای بیپایان کری گرانت در دل فضاهای خاکستری شمال از شمال غربی تا پرسههای آرام درک بوگارد در آبی و خاکستریهای ساحل مرگ در ونیز. [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید