مردی که لیبرتی والانس را کشت جان فورد، فیلمی است که از سفر آغاز میکند و با سفر به پایان میرسد. وسترنی در حدفاصل دو ایستگاهِ قطار. قطار نخست ـ و آغازین ـ فیلم سناتور رنسم استادرد (جیمز استوارت) و همسرش (ورا مایلز) را به شهر کوچک مرزیِ شینبون در غرب وحشی میآورد تا در یک مراسم تدفین شرکت کنند. سفری رو به گذشته، و بازیابیِ روزگار و خاطرات پیشین. برای به یادآوری مردی ناشناس به اسم تام دانفن (جان وین) که در سایههای تیرهوتارِ اتاقی کوچک در یک تابوت چوبی چون غریبهای از دنیا رفته است؛ بیهیچ آشنا و دوستی مگر همدست و همراه وفادارش پامپی (وودی استراد) که همچنان کنار تابوت او در اندوهی ژرف به سرمیبرد. این مرد مردۀ گمنام کیست که سناتور سرشناس برای وداع ابدی با او مسیری طولانی را طی کرده و مشقت سفر از واشنگتن تا این ناکجا را بر خود و همسرش به جان خریده است؟ [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید