آرشیو شماره ۲۷

‌دلِ دیکسی

درباره‌ی جانگوی رها شده اثر كوئنتين تارانتینو

جانگوی رها شده بیش از آنکه یک وسترن باشد، منتخبی از وسترن‌های ممکن است. و با این حرف می‌خواهم بگویم که تارانتینو یکبار دیگر همان کاری را انجام می‌دهد که پیش‌تر انجام داده بود، هنگامی که شش یا هشت یا دوازده راهِ متفاوت را برای ساخت یک فیلم هنرهای رزمی یا جنگی نشان داده بود. راه‌هایی که بعضی از آنها مفصل بسط داده می‌شدند و برخی دیگر همچون جُک‌های سریعی پرتاب می‌شدند وسط و جرقه‌ای می‌زدند و بی‌آنکه کامل گرفته شوند محو می‌شدند. درحقیقت، در قلبِ فیلم، نه یک وسترن که یک «فیلم جنوبی» وجود دارد ــ یک یادآوریِ کامل از هراس‌های برده‌داری که درست برای اکران کریسمس آماده شده است. این موضوع که جانگوی رها شده چند فیلم است و نه یک فیلم را می‌توان از طیفِ متنوع واکنش‌های اولیه‌ای که فیلم برانگیخت نیز فهمید؛ یک همکارِ محترم آنرا «هرزه‌نگاریِ شکنجه» نامیده، یک طرفدارِ تارانتینو با زین‌های شعله‌ور مقایسه‌اش کرده و جیمی فاکس اظهار امیدواری کرده که این فیلم آگاهی بینندگانش را نسبت به تاریخ برده‌داری بالا ببرد. [...]

برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شده‌اید، وارد شوید، در غیر این‌صورت ثبت‌نام کنید
error: