به نظر میرسد کریستین پتزولد، مهمترین و شناختهشدهترین فیلمساز آلمانی منسوب به «مدرسه برلین»، با ققنوس، فیلمی درباره بازگشت معجزهآسای یک زن یهودی از اردوگاههای کار اجباری به ویرانههای برلینِ پس از جنگ، یکی از مهمترین اصول نانوشته مدرسه برلینیها را نقض کرده است، فیلمسازانی که با فاصله گرفتن از وقایع تاریخی مهم آلمان ــ نازیسم، کمونیسم، اشتازی و… ــ برای تسخیر واقعیت زندگی در آلمانِ پس از فروپاشی دیوار برلین تلاش میکنند. در واقع مدرسه برلینیها در برابر آن جریان سینمایی در آلمان شکل گرفتند که چنین موضوعاتی را همچون کالایی مصرفی برای توریستهای خارجی بستهبندی میکرد و با سوءاستفاده از فجیعترین نسلکشیها فیلمهایی را به خارج از مرزهای آلمان میفرستاد که هیچ ربطی به زندگی کنونی آلمانیها نداشتند و جز با نگرشی اگزوتیک، نظرورزانه و تقلیلگر به تاریخ نزدیک نمیشدند. اولریش کوهلر در مقاله مهمش، «چرا من فیلم سیاسی نمیسازم»، مینویسد: «اگر هنر سیاسی باشد، پس دقیقاً در این وجه سیاسی است که در برابر بهرهکشی ابزاری برای نمایش مسائل روزمره سیاسی و اجتماعی مقاومت میکند. قدرت هنر در استقلالش نهفته است.» و نتیجه میگیرد که «ما فیلم سیاسی نمیسازیم و دقیقاً به همین دلیل فیلمسازانی سیاسی هستیم». در واقع همین نگاه «ضد سیاسی» پیونددهنده فیلمهای مدرسه برلین است که ورای مؤلفههای تماتیک و استتیک مشترک یا متفاوت، خود «آلمان» و «هویت آلمانی» را به مسئله کانونی فیلم بدل میکنند. [...]