هر نسلی، دیر یا زود رمانتیسمِ خودش را ابداع میکند. لئوس کاراکس در شب جوان است بازیگرانی را یافته که به داستانش تجسم میبخشند. انتقال ایده از طریق سینما (Ciné-transfusion) موفق عمل کرده است. شب جوان است محتوم است تا بعنوانِ یک اثرِ رمانتیک در نظر گرفته شود. محتومْ چون رُمانتیسم باز میگردد. هر بار که داستانگویی به کلبیمسلکی، و بینشِ انتقادی به همهچیزدانی تنزل یابد، رُمانتیسم به سینما بازمیگردد. او با ویژگیهای روحی (کموبیش [ژان ژاک] بِنِکس) و با ویژگیهای جسمی (کموبیش کاراکس) بازمیگردد. اما اگر ویژگیهای روحی سرگذشتی ندارند، ویژگیهای جسمی دارند. برای اینکه رمانتیسم چیزی بیش از ژستی تزئینی باشد، لازم است دردِ زندگی جلوهای عینی و واقعی بیابد. برای بازگشتن به نقطهی آغازینِ فیلمنامهی رمانتیکِ تیپیکال (از نوعِ پسر دختر را ملاقات میکند - نامِ نخستین فیلم کاراکس) وجود بدنهایی لازم است که همچنان به جایگاه و چیستیِ رنجشان بیتوجهیم. آیا بازیگر مؤلف را رنج میدهد و مؤلف بازیگر را؟ طبیعیست، آنها همسنوسالند. [...]