با الهام از ایدهای از خودِ او که «فیلمهای خوب از سرنوشت خود آگاهند»، میتوان گفت که منتقدان خوب از سرنوشت فیلمها آگاهند. و یا با کمی تغییر، منتقدانِ خوب به سرنوشت فیلمها حساسند. «فیلمهای خوب از سرنوشت خود آگاهند و با این آگاهیِ نهفته در پرداخت تصویریشان به سمت پایان محتوم خویش میروند و تمامیتشان شکل میگیرد. مثل موجود «زنده»ای که از نهایت خود آگاه است و زندگیش توخالی و بیمعنا نیست». فیلمها در نوشتههای ایرج کریمی صاحب زندگیند، موجوداتی زندهاند و هویت تکینِ خود را دارند. و درست چنین منتقدی است ــ با این بینش به سینما ــ که فیلمها را روی کاغذ نمیکُشد، آنها را به ایده و حتی معنا تقلیل نمیدهد. معنا البته همیشه در نوشتههای کریمی حضور داشته است، اما اینکه این حضور معمولاً همراه با صحبت از زندگی فیلمها بوده، نشان از مادیت و انضمامی بودن معنا در این نوشتهها دارد. [...]