جیمز گری با پنج فیلم بلند در کارنامهی بیستسالهاش در آمریکا چندان قدر ندیده است، هرچند سه فیلم اولش، اودسای کوچک (1994) محوطه (2000) و شب از آن ماست، (2007) تقریباً در ژانر جنایی قرار میگیرند که طرفداران و استادکاران بسیاری در آمریکا دارد. شاید مهمترین دلیل این جبههگیری نقادانه، سنجش و قضاوت آثار گری در سایهی فیلمسازان بزرگی همچون کاپولا و اسکورسیزی بوده، اینکه فیلمهایش به خودیِ خود حرف نویی برای گفتن ندارند. و این اتهام بزرگی است، در زمانهای که تجربهگراییهای نو در روایت/فرم، واکاویِ مفاهیمِ فلسفی/سیاسی/جنسیتی در ایدههای تماتیک و ساختارشکنی جایگاه والایی یافته است. درست است، فیلمهای گری ادعای چندانی ندارند، نه ساختار پیچیدهای دارند و نه مضمونی چالشبرانگیز، گویی فقط دلبستهی روایت کردنِ داستانِ متمرکزشده بر قهرمان تنهایشان هستند؛ ملودرامهایی احساساتی، نرسالار (Macho) و سنتی، اگر بخواهیم از زاویهی دید منتقدان آمریکایی به آنها نگاه کنیم. [...]