ماه (2009)، اولین ساختة دانکن جونز در مورد تکثیر یک انسان از طریق شبیهسازیهای تکسلولی در فضا، از همان نمایش اولش برای بسیاری غافلگیرکننده بود. برای هواداران سایفای، فیلم بازگشتی دلپذیر بود به لحن آرام و پُرملال ادیسة کوبریک، به حیرانی و درماندگی توماس جروم نیوتن با بازی دیوید بویی (پدر واقعی دانکن) در مردی که به زمین سقوط کرد نیکلاس روگ، به نمایش امیال سرکوبشده و حتی فراموششدة مکس در فیلم کمتر دیدهشدهی اندروید (1982) ساختة آرون لیپستات، و در نهایت به پرسشهای عاشقانهـفلسفی تارکوفسکی در جستجوی آنچه هویت میخوانیم، در سولاریس. و این ارتباطها بیپایه نیست. ماه در تداوم همان خط تجربههای مستقل و کمهزینه، در حاشیة بزرگراه سایفای شکل میگیرد و همچون بیشتر آنها مکاشفهای میشود در چگونگی غلبة تخیل بر علم و راهی را جستجو میکند که در آن مرزهای قراردادی میان ایندو مدام کمرنگتر میشوند. فیلمهایی که در نهایت به پرترههای غریبی از تنهایی و انزوای خودویرانگر بدل میشوند: خلق زندگی/دغدغة هرروزة آدمی از خلال هزارتوی ژانری، با قراردادهایی کاملاً مشخص. [...]