آرشیو شماره ۲۷

تزریق در بازو

نگاهی به سریال نیک ساخته‌ی استیون سودربرگ

وقتی به یاد روزگار طلایی قدیم می‌افتی، دلت نمی‌خواهد کفش‌های سفید را به خاطر آوری: بی‌گمان نه آن کفش‌های سفید چرمی نکبت که روی قوزک‌های لخت پاهای کبره بسته‌ای بازمی‌ایستند که بر یک بالش سرخِ رنگِ‌رو رفته جا خوش کرده است. این است آن چیزی که نمای تعقیبی نقطه‌نظر پس از گرفتن داخل یک شیره‌کش‌خانه‌ی دودآلود و پیش آمدن یک نشمه‌ی چینی بر آن مکث می‌کند. نوشته‌ی روی تصویر می‌گوید: «سال 1900: شهر نیویورک». ولی‌ حتی با وجود نورپردازی با فیلتر اُخرایی، یک احساس آنی ناهمخوانی شناختاری دُورانی‌ـ‌تصویری در تو پا می‌گیرد. (آیا منظور نوشته «2014: بوشویک» نبود؟) صاحب این کفش‌های ناراحت، دکتر جان تَکری، قدم به منهتن آغاز قرن بیستم می‌گذارد. نه همراه صدای زنگدار پیانو بلکه با زمزمه‌ی موسیقی سینتی‌سایزر کلیف مارتینز که درست از یک فیلم دهه‌ی هشتاد جان کارپنتر گرفته شده است. بعد قهرمان ما، که نقشش را یک کلایو اُوِن ژولیده ایفا می‌کند که کت‌وشلواری خوش‌دوخت پوشیده است، اتاق را ترک می‌کند و سوار یک درشکه می‌شود و بین انگشت‌های پایش کوکایین تزریق می‌کند. ما دقیقاً دو دقیقه از نیک را دیده‌ایم: سریال ده‌ قسمتی استیون سودربرگ. و به ما از هم‌اکنون اعلام می‌شود: لعنت بر نوستالژی آدلاین دوست‌داشتنی شما درباره‌ی اوایل قرن بیستم. [...]

برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شده‌اید، وارد شوید، در غیر این‌صورت ثبت‌نام کنید
error: