«باید بیدار شی». درست است که فصل سوم تویین پیکس «بازگشت» نامیده شده، اما مضمون اصلیاش بیداری است. این سؤال که «کوپر بالاخره کِی بیدار میشه؟» سؤالی درگیرکننده خواهد بود، زیرا لینچ این لذت را تا آنجا ادامه خواهد داد که داگی را نیز به اندازه کوپ دوست داشته باشیم. اما اینهمه آدم پیرامون داگی (خانواده، همکاران، دوستان) که حواسشان به این نیست که او مثل آدمی دمدمیمزاج عمل میکند، و همه آنهایی که در ذهنشان کارهای او را طوری تکمیل میکنند که در راستای انتظارات خودشان باشد، این آدمها بالاخره کِی بیدار خواهند شد؟ کاملاً خودکار. مردم همدیگر را نمیبینند. ملاطفت محبوبه داگی باعث پنهان ماندن سنگدلی ناخوشایند و آزاردهندهاش در حوزه مناسبات حرفهای و خانوادگی نمیشود: یک عروسک نیز ممکن است کفایت کند. اما تمام شخصیتهای سریال به واسطه اشتباهاتی که دارند (گوردون کول) یا سفرهایی که میکنند (جری هورن، استیون) در پیله تنهایی خودشان گرفتار شدهاند، تا آنجا که تماموکمال وجود دیگران را انکار میکنند: نمونهاش ریچارد که مادربزرگش را کتک میزند، یا بکی که مادرش را از ماشین بیرون میاندازد. اما گاهی اتفاق میافتد که برای بیدار شدن به زحمت چندانی نیاز نیست: وقتی در Double R نگاه بکی به نگاه نورما گره میخورد، ناگهان به خودش میآید و متوجه کاری که با مادرش کرده میشود و عذرخواهی میکند. کمی توجه کافی است (داگی بر گردن قاتل خودش دست میکشد) تا شخصیتها دوباره به خودشان بیایند، طوری که انگار از نو زاده شدهاند. [...]