آرشیو شماره ۲۷

بر فراز زمین تهران

یا: در خیابان‌های شهر با فرازمینی‌ها قدم می‌زنم
نویسنده: آرش خسرونژاد

گاهی، لحظه‌هایی هست که در زمان و مکان گم می‌شوید. میخکوب، با چشمانی خیره و نمناک از اشک به حادثه‌ای می‌نگرید و در تکاپو هستید تا خودتان را هر طور که شده، حتی با زور در آن موقعیت بگذارید. تماشای شفق‌های شمالی، کهکشان راه شیری، بارش بی‌امان شهاب‌های آسمانی، جرم‌هایی که با شتاب مافوق تصور به جو زمین برخورد می‌کنند، می‌سوزند، هزاران تکه می‌شوند و خاکسترشان شاید هیچوقت به زمین نرسد. اما حالا در جهت خلاف، از زمین به خارج از جو، کپسولی به بالا و بالاتر می‌رود. اکنون زمین است که بی‌انتها به نظر می‌رسد. جرمی حجیم که دیگر افقش خطی صاف نیست. انحنای افق تا دوردست و دوردست کشیده شده است. انسانی تنها، که زیر پایش زمینِ آرمیده در نور آفتاب بعدازظهر را می‌بیند، ولی بالای سرش دشت بیکران ستاره‌ها آمیخته با سیاهی فضایی بی‌انتها. آمیزش انسان با جایی که از آن آمده است و جایی که به آن تعلق دارد. صعود و صعود و صعود… [...]

برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شده‌اید، وارد شوید، در غیر این‌صورت ثبت‌نام کنید
error: