چگونه میشود مرزی را میان بازیگری و زندگی خصوصی یک بازیگر تصور کرد؟ به جزئیترین لحظات زندگیاش نزدیک شد و در پایان، با دوربینی نظارهگر بر چهرهاش، فرسنگها دور از او باقی ماند؟ چگونه میشود شکننده بود اما محکم به نظر رسید؟ همچون قالبهای شناور یخ بر پهنهٔ اقیانوس! جایی که با چشمانی بههمفشرده و نیمهبسته لجوجانه خیره میشویم بر سفیدی بیانتهای آنها و همزمان تماشا میکنیم قطعهقطه شدنِ آرام و صبورانهٔ هرکدامشان را؛ جزیرههایی سرگردان و کوچک میانِ آبهای بیکران؛ همچون نگاهی خیره به زندگی خصوصی زنی که چهرهاش آیینهای میشود از این رازهای سرگردان؛ نمایشِ سودایی که تمام وجود او را طلب میکند، و بار تراژیک زندگیاش را نیز بر خود حمل میکند. [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید