آرشیو شماره ۲۷

اِدِر نجار و پاییزی که از راه می‌رسد

به ياد اصغر افضلي، دوبلر (1392 – 1317)
نویسنده: هاجر سعیدی

البته واضح و مبرهن است که دهه‌ی شصت چیزهای خوبی هم داشته، اما برای من آن سال‌های انتهایی‌ش و اوائل هفتاد پر بود از بچه‌های یتیم و زخم‌خورده‌ای که باید درحالیکه از چنگِ سایه‌ای قدیر فرار می‌کردند و از در و دیوار هم برایشان می‌بارید، دنبالِ مادرشان بگردند، یا پیِ یک سرزمین موعود باشند (که وقتی بزرگ شدیم فهمیدیم اسم ‌همه‌شان حاوی نوعی «ناشدن» بود، ال‌دِ اُر ادو، پارادایس) و مادرها هم که مرده بودند. از طرفی خودِ آن شخصیت‌ها، با آن معصومیت‌های پاستورالشان، با آن چهره‌های مصمّم یأس‌ناپذیر، خوش‌ذاتی و ایمانشان چنان با آن فضای سردِ عصرهای پاییز، مشق‌های وقت‌پُرکن، مانتوهای طوسی تیره و بیسکوئیتِ مادر وارفته ‌و چای در تناقض بودند که همیشه مضطربم می‌کردند. [...]

برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شده‌اید، وارد شوید، در غیر این‌صورت ثبت‌نام کنید
error: