این یک فیلم خانوادگی نیست را پرترهنگاری هم نمیتوان نامید. فیلم آخر شانتال آکرمن، در توصیفی جامع، ممکن است شبیه یک پروژه احساسی برای یگانه کارگردان تجربهگرای بلژیکی به نظر برسد: مجموعهای از دیدارها و گپوگفتهای صمیمی و خودمانی او با مادرش طی آخرین سالهای حیات پیرزن. ما محرم صحبتهای شخصی مادر و فرزند شدهایم که از گذشتهشان میگویند. تغییر در شیوه راه رفتن و کند شدن قدمهای مادر را به چشم میبینیم، و سرفههایی که روز به روز بیشتر میشوند را با گوش خود میشنویم. اما اگر نکتهای باشد که آکرمن در طول چهلوهفت سال فیلم ساختن از زیباییهای تاریخ مصرفدار و مسائل ناگفته بدیع یاد گرفته و به ما آموخته باشد، آن نکته این است که سینما به صورت بالقوه نمیتواند تجسم یا نگهدارنده زندگی باشد. [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید