جِی. جی. بالارد، در قشقرق مفرح، پذیرفتنی و ترغیبکنندهای که در سال 1977 در مجلة تایم اوت به راه انداخت، به پدیدة فرهنگیِ جنگ ستارگان (1977)، و از جمله برخی از پیامدهای تاریخی و ایدئولوژیک آن، پرداخت. بالارد ضمن اشاره به اینکه «تماشای دو ساعتة جنگ ستارگان باید یکی از کارآمدترین تمهیدها باشد برای اینکه ترس از مرگ دیگران، یا دلسوزی نسبت به آن را از سر کودک زیر سیزده سالتان بیندازید»، تأثیر کلّی بلاکباستر جرج لوکاس روی فیلمهای علمیـتخیلی را نیز مورد بررسی قرار داد. «محبوبترین فرم ژانر علمیـتخیلی ــ داستانهای فضایی ــ تا پیش از نمایش ادیسه و جنگ ستارگان، کمتوفیقترین زیرردة این ژانر در سینما محسوب میشد؛ دلیلش هم واضح بود، جلوههای ویژة موجود به طرز مأیوسکنندهای ناکافی بودند. در کمال تعجب، ژانر علمیـتخیلی یکی از ادبیترین فرمهای ادبیات داستانی است و بهترین فیلمهای علمیـتخیلی ــ آنها!، دکتر سایکلاپس، مردی که به طرز باورنکردنیِ کوچک شد، آلفاویل، سال گذشته در مارینباد (این یک انتخاب دلبخواهی نیست، مضامین این فیلم زمان، فضا و هویت هستند، یعنی همان ستونهای سهگانة ژانر علمیـتخیلی)، دکتر استرنجلاو، هجوم ربایندگان جسم، باربارلا و سولاریس ــ و فیلمهای شکستخورده اما متهورانهای همچون موجود، دومیها و مردی که به زمین سقوط کرد، همگی از جلوههای ویژة نسبتاً سادهای استفاده کردهاند و بر ایدههای بهشدت خلاقانه، ابتکار، ذکاوت و فانتزی متکی بودهاند. [...]