گاستون لاشای (لویی ژوردان)، جوان متمول و خوشگذران اما دلزدهی ژیژی، دو بار پا به کافهی ماگزیمز (Maxim’s) میگذارد. یکبار در اوایل فیلم و بار دوم در اواخر آن. نخست با مادام دِگسِلمانس (اِوا گابور) و بعد با ژیژی (لسلی کارُن). مادام دِگسِلمانس ستارهی محافل اشرافی پاریس است، با عشاق پرشمار و خودکشیهای «ناکام» در میان خبرهای داغ روزنامههای صبح پاریس. آنسوتر ژیژی است، دخترکی جوان، تربیتشده توسط مادربزرگ و خواهر او برای ورود به محافل بالادست، و حالا در اولین «حضور» کافهایاش. از مینهلی بپرسیم که این دو حضور متفاوت گاستون لاشای را چطور میبیند؟ یا ببینیم که «میزانسن» مینهلی، یعنی آنچه در لایههای متعدد صدا و تصویر او میگذرد، از این دو حضور چه به ما عرضه میکند؟ [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید