«خیلی دوست داشتم رنگ آبی به خاطرم میآمد، اما رنگ سبز به یادم میآید. آسمان آبی است، نه؟» این را قهرمان زن (الیزابت هارتمن) تکهای آبی میگوید که عاشق سیدنی پواتیه است و به خاطر نابیناییاش نمیداند پوست او چه رنگی است. این ملودرام اجتماعی که در سال 1965 به کارگردانی گای گرین ساخته شده و اسکار بهترین نقش مکمل زن را برای شلی وینترز به ارمغان آورد، فیلمی سیاهوسفید است. با این حال از دو دهه قبل، کمدیموزیکالها و انیمیشنها و اقتباسهای ادبی همگی رنگی بودند، از جمله فیلم رمانتیک ماجراجویانه تالاب آبی (1949)، به کارگردانی فرانک لاندر انگلیسی، که با سیستم تکنیکالر ساخته شده. هرچند که تقدیر ما میان لاجوردی آسمان و آبی اقیانوس رقم میخورَد، اما پُلیکرومی (چندرنگی) خیلی دیر در پرداخت سوژههای جدی فیلمهای جریان اصلی لحاظ میشود. زمانی که رنگ به سینمای زنده[غیرانیمیشن] افزوده میشود، که در ذات فتوگرافیک و آکروماتیک (بیفام) است، به عنوان ظاهرفریبی پرهزینهای در نظر گرفته میشود. در سال 1968، برسون میگوید رنگ سبز درختی که فیلمبرداری سیاهوسفید آن را القا میکند، نسبت به رنگ سبز تصنعی یک فیلم رنگی، به رنگ سبز واقعی این درخت نزدیکتر است (برسون به روایت برسون. گفتگوها 1983-1943، انتشارات فلاماریون، 2013). ژان فرانسوا لاگیونی نیز در انیمیشن تابلو نقاشی (2011) برای هویتبخشی به آدمها و درختان فیلم، آنها را با رنگهای آبی نقاشی میکند. پیامش این است که هر کس دنیا را هر طور که بخواهد میبیند. روی پرده، آبی رنگ رؤیاست، رنگ اسرار درون و رنگ ذهنیت است. [...]